نوشته شده توسط: نوید نوری
سلام.امروز روز ضربت خوردن حضرت علی (ع) است تسلیّت می گویم.خدا نکماز روزه هاتون رو قبول کنه الهیییییییییییییی.
راستی دوشنبه رفتیم نمایشگاه. نمایشگاه نبود که فروشگاه بود.چه وضعشه. خوب بعدش هم رفتیم مدرسه و افطاری خوردیم.به نظرم جای کسی خالی نبود.روز خوبی بود.دیروز هم اوّلین روز کلاس فوق العاده زبان بود بابا چه وضعشه که 32 نفر تو یه کلاس باشن ما تو کلاس های بیرون 6 یا 7 نفر بودیم تازه معلّم هم این قدر گیر نبود.می گفتیم و می خندیدیم. من آنقدر زبانم خوب بود که بدون خوندن امتحان می دادم و هیچ وقط هم نیفتادم.حالا یه کتاب رو دوباره باید بخونم البته شکایت ندارم چون 1 سال بود نمی رفتم ولی آخه دو تا از بچه ها با من تعیین سطح دادند.یکی شون ازش پرسیدن که؟ How old are you جواب داد: Im fin thank you اون رو هم گذاشتن intro آخه کتاب پر حجمی و کتا سختی است.
چرا این جوری چرا؟
شب احیای همه قبول باشه.
نعمت های خدا زیاد است پس از آن بی نصیب نمانیم.
خدا را شکر
نوشته شده توسط: نوید نوری
بابا تا معلّم وارد می شه سلام دبیرستان این قدر هم سنگین تعریف می کنن آدم همین روز اوّل کپ می کنه بقیه روز که خدا می دونه. نظرم راجع به معلّم ها عوض شد و می گم نه معلّم ها خوبن حالا از آقا نعمت و آقا بابایی تا آقی رسولی و آقای قدیم همه خوبن. حالا هر چه قدر پول بدی آش می خوری یعنی هر چه قدر درس بخونی همون قدر نمره می گیری (البته اگه اسمت با بقیه هم اسمات اشتباه نشه).هنوز هم تو چند تا درس معلّم نداریم یا تو این یه هفته درس هنر و پرورشی و انشا نداشتیم. بد جوری احساس بهتری دارم از بی کاری بهتره.این ICDL هم دست از سر ما بر نمی داره حالا به جای یکی دو تا هم شده. حیف شد که معلّم قدیمی حرفه و فن را از دست دادم چون فقط معلّم کارگاه است.
راستی وقت وقت عبادت هستش عبادت هایتان مورد قبول انشا ا... ولی این سریال ها هم بد جوری وقت گیرند من هم که کم نمیارم.
راستی فردا ورزش داریم چیزی که همه اسمش را می ذارن فوتبال. راستش فوتبال ضرر داره همین. ورزش خوبی من هم بازی می کنم امّا کم. ورزش هم باید با دنرمش درست باشه. دوست دارم ورزش های مورد علاقیتان را تو کامنت بنویسید.
خدا را شکر که سامتی را به ما داده است.
نوشته شده توسط: نوید نوری
ای نام تو بهترین سر آغاز بی نام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم جز نامه تو نیست برزبانم
سلام.بازم شروع شد امسال هشتمین سالیست که به مدرسه می روم تا یادم می آد همه می گفتند مدرسه سخته و کسل کنندست ولی همچین هم این جوری نیست امروز دوباره شروع کردیم شروع یک سال سخت
من از پایان می ترسیدم و آغاز کردم به امید خالق یکتا کتاب را باز کردم
من گفتم حالا می ریم معلم ها را می بینیم ولی امروز همه ی معلّم هایمان جدید بودند خیلی ناراحت بودم که چه
معلّم هایی بودند و ما درکشان نکردیم. زنگ اوّل یه آقایی اومد تو من گفتم معلّم قرآن هست چون بچه ها از معلّم قرآن خیلی شاکی بودند ولی گفت: فامیلی من رسولی است و من معلّم ادبیات شما هستم البته شناخت خاصی رو ایشون ندارم. هنوز نیامده عجله داشت همین روز اوّل درس بدهد البتّه ما روز اوّل که برنامه نداریم. زنگ دوم زبان داشتیم باز این یکی یکسال بوده تازه اون هایی که تو 1/3 خیلی ها می شناختند. His name is MR.nemati .هیچ کس حد اقل فکر نمی کرد مشاور ما به غیر از آقای مقیمی باشه.حالا آقای مقدم من که هنوز باورم نمی شه که این همه تغییر (بابا بسه دیگه)
بعد زنگ نماز شد یک سال بود که تو مدرسه نماز نخوانده بودم جاتون خالی خیلی حال داد.
راستی این یکی را می دانستم که معلّم شیمی.زمین شناسی و زیست آقای سیفی هست.
دوست دارم معلّم ها را زود تر ببینم امیدوارم دیگه عوض نشده باشند.
خدانگهدار.