سلام به همگی فکر می کنم که نزدیک به 6 دماهی هست که آپ نمی کنم و ممنونم از همگی که همیشه سر می زنند و با نظر ها و انتقاداتشون این بنده ی حقیر را یاری می کنند امیدوارم که برگشت دوباره باعث بشه که این وبلاگ به همه بتون سود برسونه یا یه راه سازندگی باشه.خواهشمندم که نظر خودتون رو برای شروع مجدد به من بگید خوشحال می شم که با انتقادهاتون سازنده باشید. می خواستم که یه شعر از خودم بنویسم چون راستش چند وقتی هست که سعی بر نوشتن و بردن قلم بر کاغذ می کنم می خواهم نظر مردم را بشنوم. در شعن شعر فقط بگم که من کاری کوچک در مقابل عظمت هنر در ایران کرده ام تا بار دیگر ایران را سر بلند کرده باشم و پیشنهاد می کنم که حتما اشعار فارسی را بخوانید و با کمی تفکر از این گنجینه لذت ببرید.
دو راه برای رفتن وجود داشت راهی را بر گزیدم که دیگران از آن کمتر عبور کرده باشند بار دیگر ساز مخالف می زنم می دانم سرزنش خواهم شد راه را می پیمایم پوچ نخواهد بود می دانم می دانم می دانم (نوید نوری)
گر ز دست غزالی غزل عشقی ساخته ام دل و دلبر را کنون یک جا باخته ام زین پس معرکه خواری نیست من تو را با خون دل کاشته ام ز تاب و تب این عشق گران مانده ام ز ترس مرغ خود لانه ای ساخته ام ز ترس ناله ی مرغ سحر آمده ام از معرکه پر دود عشق نالان آمده ام به کدام ره است لانه ی یار به ((نوید)) عشق بی پایان یار آمده ام ((نوید نوری)) امیدوارم که خوشتون اومده باشه و انتقاد هاتون رو با جان دل می پزیرم راستی می دونم که دیره ولی عید همگیتون مبارک امیدوارم که در سال 1387 سالی پر برکت برای همه ی ایرانیان باشه و یک بار دیگر ام ایران را به جهانیان نشان خواهیم داد. بار دگر جام جم بنوشیم و با سلاح کوروش(صلح) با جهانیان بجنگیم. پیروز و مانا مانید ای ایرانیان